هفتمین نشست علوم انسانی - اسلامی گروه ادیان در روز سهشنبه 10 بهمن 1402 ساعت 10 صبح برگزار شد. در این نشست 2 ساعته از حضور گرم دكتر لگنهاوسن با موضوع "دینیسازی علم ادیان" استفاده شد كه در ادامه به گزارش اجمالی از مطالب ایشان خواهد آمد. در ابتدای نشست با قرائت آیاتی چند از كلام الله مجید به روحانیت جلسه افزوده شد.
جناب آقای دكتر لگنهاوسن بحثشان را با این مقدمه آغاز كردند: در امریكا، رشته دینشناسی سرچشمه و پیدایش در دانشگاه است. نوعا دانشگاهها هزینه و مخارج خود را از دولت میگیرند اما دولت تنها به دانشگاههایی بودجه میدهد كه سكولار باشند. دانشگاه محل تحصیل بنده "دانشگاه وایس" در تگزاس واقع شده بود. این دانشگاه برای پسرها بود. دانشكده فلسفه در طبقه سوم و دانشكده الهیات در طبقه چهارم بود. دانشكده الهیات برای دریافت بودجه اسم دانشكده را الهیات نمیگذاشت بلكه تغییر به دینشناسی میداد. در واقع این یك كلك شرعی بود تا بودجه دریافت نماید. دانشكده دینشناسی رویكرد سكولار و بیطرفانه داشت. در واقع محتوای تولیدی آن آمار و ارقام بود. مثلا: میگفتند پیروان این دین در فلان كشور یا ایالت چند نفر است و ... دینشناسی بیشتر گرایش به جامعهشناسی دارد. البته به این معنا نیست كه از نگاه تاریخی، جغرافیایی سیاسی و ... خالی باشند. در دینشناسی حق پیشداوری نداشتیم؛ چون اگر میگفتید: فلان دین نسبت به دین دیگر بهتر است، شما وارد الهیات می شدید.
ایشان در ادامه افزودند: در گذشته یكی از شاخههای دینشناسی "دین شناسی تطبیقی" بود در دینشناسیتطبیقی بیشتر ادیان را به وسیله باورهایشان، روش و معیارشان و ... با هم دیگر مقایسه میكرد. شاخه دیگری وجود داشت به عنوان "ادبیاتتطبیقی" مثلا كسی بیاید سرودهای حضرت مریم و سرودهای هندو ها را در مقابل برخی الهها مقایسه نماید. ویلیام چیتیك و همسرش در دانشكده ادبیات تطبیقی مشغول به مطالعات اسلام شناسی بودند. از ایشان كتب زیادی از فارسی به انگلیس ترجمه شده است . از جمله صحیفه سجادیه و كتب دیگری را ایشان ترجمه كردند. بیشتر كارهایی كه چیتیك در دانشكده ادبیات به همراه همسرش انجام میداد بیشتر اسلامی بود تا تطبیقی. اسلام شناسی كه در دانشگاه امریكا هست رویكرد سكولار دارد. در واقع بیشتر محققانشان بیشتر بجای این كه مطالعات اسلامشناسانه بكنند كارهای سیاسی میكنند و خطر اسلام را برای كشورهای مختلف برمیشمارند. مباحث اسلام شناسی را در دانشكدههایی مانند دینشناسی، دینشناسیتطبیقی، ادبیاتتطبیقی و ... میتوان یافت.
دكتر لگنهاوسن ادامه داد: یك كشیش یا شماس و یا خادم كلیسا باید بداند كه دین كاتولیك در عرصههای مختلف،جامعهشناسی ، روانشناسی و ... چه میگوید؛ زیرا او باید در كلیسا باید بتواند با دیگران ارتباط خوبی داشته باشد. در دانشگاههای مختلف شاخههای الهیات مسیحی" Christian theology" خوانده میشود. از این رو شاهدیم كه یك كشیش الهیات سیستماتیك" Systematic theology" و الهیات طبیعی " Natural Theology" و الهیات سیاسی " Political theology" الهیات اخلاقی" Moral theology" و الهیات شبانی " Pastoral theology " را باید مطالعه نماید. در درون الهیات درسی بود بعنوان " دینتطبیقی" منظورشان " " بود. پروتستانها در مورد ادیان دیگر بسیار افراط میكردند. پروتستانها به لوتر میگویند : دكتر لوتر. و او نگاهش به ادیان و انبیاء بسیار تند بود و به پیامبر اسلام (ص) میگفت: "تجسم .... " در عین حال همین لوتر اولین مسیحی است در اروپا كه قایل است: پیامبر اسلام دارای وحی در روی زمین است. برخی آیات را از خداوند میدانست.
استاد لگنهاوسن تاكید كردند كه در قرن بیستم یك تحول بزرگی در الهیات كاتولیك پیش آمد. كاتولیكها به این مطلب رسیدند كه اگر قائل شوند به این كه همه ادیان به جهنم میروند جز مسیحیان؛ بسیار زشت میدانستند. از این رو این مساله مورد بحث بود كه آیا در خارج از كلیسا نجات هست یا خیر؟ همین مطلب یكی از مسائل مطرح در شورای واتیكان دو در سال 1962 بود. چند نفر مانند هانس كنگ و ... قائل بودند كه غیركاتولیكها مانند یهودیان، مسلمانان، پروتستانها و ... نیز میتوانند وارد بهشت شوند منتهی با لطف خداوند متعال و به اندازه اشتراكات شان با كاتولیكه از لطف مسیح برخوردار میشوند. جان هیك نیز به خاطر قائل بودن به نجات و ورود بهشت ادیان بزرگ، از كلیسا اخراج شد. در میان مسلمانان نیز دكتر سیدحسین نصر قائل به نجات و ورود به بهشت همه ادیان بود. اما كاتولیكها چنین پلورالیسمی را اصلا نمیپذیرفتند. از سال 1980 این مبحث كم كم فروكش كرد. اما در عین حال نهضت " الهیاتتطبیقی" در میان خود كاتولیكها پیدا شد و اوج گرفت. البته نه دین تطبیقی. الهیات تطبیقی به معنای خاص، بر این باور بودند كه مسلمانان و پروتستانها و ... میتوانند نجات یابند. الهیات تطبیقی – مسیحی در ابتدا میگوید قصد دارم اعتقادات، ارزشها و رفتارهای ادیان دیگر را بدون پیشفرض و بیطرفانه مورد بررسی قرار دهم، اما در عمل باورهای ادیان دیگر را مسخره و منكوب میكنند. شما در نهضت الهیات تطبیقی نظیر چنین حرفهایی را در ظاهر نمییابید اما هدف آنها چیزی غیر از تحقیر باورها و ارزشهای ادیان دیگر نیست و تنها خود را محق میدانند.
كاری كه الان انجام میدهند این است كه در قرن چهارم یك سری اعتقادات در میان مسیحیان بود كه بسیار بد بود و آن این بود كه اصلا با اعتقادات، ادیان دیگر كنار نمیآمدند لذا در آن زمان یك باورهایی در میان یهودیان بود كه خوب بوده است، اعتنا نمیكردند. اما الان كاتولیكها به این نتیجه رسیدند كه میتوانند از ادیان دیگر چیزی یاد بگیرند. برای اعتقادات خودشان. شاید بزرگترین نویسنده در الهیات تطبیقی كاتولیك امروز، كشیش فرانسیس تونی باشد كه تخصصش در ادیان هندو است. همیشه در آخر تحقیقاتش مناسك آنها را تحسین میكند و وجوه امتیاز دین هندو را برمیشمارد و اصلا در نوشتههای ایشان تحقیر نمیبینید.
كشیشهای كاتولیك در كلاسهای درسشان بسیار مواظبت میكنند كه دینی را تحقیر و باطل نشمارند نهایتا دین خود را برحق جلوه میدهند. این در حالی است كه یك مبلغ مسلمان یا مدرس مسلمان در سر كلاس به دانشجوهای خود از همان ابتدا به تمسخر ادیان دیگر میپردازد و تحقیر میكند و این به نظر میرسد كه این در میان دانشجویان مشمئز كننده میآید. بنابراین روحانیها سبك ورود به مباحث را باید اصلاح كنند و جذاب كنند.
در پایان اساتید محترم سوالات و ابهامات خود را مطرح نمودند و جناب آقای دكتر لگنهاوسن به آنها پاسخ داد.
حاضرین در جلسه: جناب آقای دكتر لگنهاوسن، استاد توفیقی، دكتر سیدعلی حسنی، دكتر حسینی قلعه بهمن، دكتر محمدرضا اسدی، دكتر مرتضی صانعی، دكتر حسین نقوی، استاد رسول زاده، استاد جواد باغبانی و كارشناس گروه: دكتر قزی