هشتمین نشست علوم انسانی - اسلامی گروه ادیان در ر وز سهشنبه 24 بهمن 1402 ساعت 10 صبح برگزار شد. در این نشست 2 ساعته از حضور گرم جناب حجت الاسلام و المسلمین، دكتر محمدباقر قیومی عضو هیات علمی جامعه المصطفی العالمیه با موضوع "كمال دین بر اساس نظریه كانونی ادیان و شرایع" استفاده شد كه در ادامه به گزارش اجمالی از مطالب ایشان خواهد آمد. این نشست فاخر با تلاوت آیاتی چند از كلام الله مجید آغاز شد.
حجت الاسلام دكتر قیومی در ابتدا به سه نكته اشاره فرمودند:
نكته 1. به لحاظ روش ما كارمان مطالعه پسینی است نه پیشینی است و تبیینی كه ارائه میدهیم، پس از متن است. در علوم عقلی تبیین پس از تجربه دارند. اما منظور ما تبیین، پس از متن مقدس است. میخواهیم طرح الهی را در این مقوله بدست آوریم. خود ما نمیخواهیم مطالب و استدلالهای پیشینی و كلامی و فلسفی و مباحث دیگر را دخیل كنیم. كه باید روشن شود و الا مشكل زا است.
نكته 2. فرق دین و شریعت در چیست؟ قرآن كریم دین را واحد میداند. آیه 19 آل عمران «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ» و البته دین غیر حق داریم، ولی شرایع متعدد است. نسبت این دو مانند صراط و سبیل است. صراط واحد است اما سبل مختلف است. «لَكُم دِینُكُم وَلِیَ دِینِ»(كافرون:6) ولی شرایع متكثرند. قرآن كریم، ادیان را به عنوان شرایع می شناسد. «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْكَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی» (شورا:13). حقیقتا دین حقیقت گسترده است. كه بررای امت خخاص بخشی از دذین را انتعكاس داده است. ملاكات این طرفی ندارد و آن طرفی دارد. پیش شما حساب ندارد اما پیش خدا حساب دارد.آن شریعت الهی چه ملاكی دارد ما نمی دانیم. شاید تكامل باشد. هر شریعت وجههای از دین را معرفی و تمركز میكند؛ اما بخشیهای دیگر نه این است كه وجود ندارد كه سبب اراده الهی است. تمام وجود دین در شرایع متمركز نیست در یهودیت عنصر فقه و عمل و قومیت خیلی برجسته است اما توحید نه و غدغه اصلی نیست. یا بحث معاد پر رنگ است یا جهان باستان جهان شناسی شان پر رنگ است. این شرع ما وصی در واقع از حقیقات دین شریعت را گرفتیم.ادیان بله در قرآن نیست ولی در واقع شرایعاند.
ایشان در ادامه به مقدمه سوم اشاره فرمودند:
مقدمه 3. مساله كتاب مقدس است. در عهدین و در ریگودا و در كتب چینی و ... چنانكه میآید؛ در عهدین یك نگاه علمی داریم كه نمیتوانیم اعتبار آنها را ثابت كنیم. بلكه باید احراز كنیم و ادله كافی برای انتصاب به انبیا دلیل داشته باشیم و همین امر برای خود آنها و ما مشكلساز شده است. اگر اعتبار آنها اثبات میشد برای تفسیر قرآن كریم از آن استفاده میكردیم.
قرآن ارجمندانه و محترمانه است و یك تعبیر منفی برای تورات و انجیل پیدا نمیكنید. چون نور است، هدایت است. دو تعبیر در قرآن كریم در مورد عهدین است: 1- "تحریف" كه معنایش چیز دیگر است. ابن حزم میگوید: مراد تحریف لفظی است و اصطلاحی نیست. نقد من نیست، نقد علمای یهود است. لذا نقد شدید در قرآن پیدا نشد. البته میتواند جدال احسن باشد، كه اشكال ندارد. قرآن كریم، عهدین را به نحو كلی تصدیق میكند نه در تمام جزئیات كه نكات زیادی دارد؛ یعنی در آن چارچوب میتوانید برای تفسیر قرآن كریم، استفاده كنید. قرآن از گفتمان موجود بهره میبرد و بر آن فضا مسلط میشود. این متون، متون محترمی است و لو اشكالاتی دارد. در كنارش به دلالت سهگانه، اغلاط آنها را اصلاح میكند. در عهدین آمده است: اگر از شجره ممنوعه، بخوری میمیری ولی قرآن كریم میفرماید: در ظلمت میمانی. از این رو ما از متون ادیان میتوانیم به نحو كلی بهره ببریم. میبینیم كه قرآن كریم به یك شریعت پرداخته است و به شریعت دیگر نپرداخته مانند هندو و بودا.
خداوند متعالی در یك سیری در هر شریعت، بخشی از دین را نمایان ساخت تا به دین اسلام میرسیم. تمام وجوه شرایع را در این دین به وضوح مییابیم. آنچه در مجوس هندو و ... وجود دارد، دین اسلام یكجا دارد. ما باتوجه به آیات قرآن كریم، شاهدیم كه آیات قرآن دارای یك شبكه مفهومی محكم و گسترده است و تمام جلوههای ادیان دیگر را در خود دارد. 2- خود قرآن كریم، نظریه كانونیاش، توحید است و تمام وجوه ذیل توحید قرار میگیرند. اگر فقه در تورات، نظریه كانونی است، چهره توحیدیاش، پررنگ نیست. اما قرآن كریم، فقه رنگ توحیدی می یابد. لذا فقه اسلام با فقه یهود متفاوت است. فقه یهود، در لفافه توحیدی است. قرآن كریم در آیه 37 سوره حج می فرماید: "لَنْ یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَكِنْ یَنَالُهُ التَّقْوَی مِنْكُمْ" نه این كه در قرآن قربانی نیست بلكه قربانی با رنگ توحید مطرح است. هر یك از شرایع یك وجه یا وجوهی برجسته دارند. در مباحث نبوت و كاركرد معجزه، در معماری، و... آن وجوه برجسته میشوند. این ناخودگاه تاثیر اندیشه بر هنر است. عرض كنم، در شرایع دیگر یك عنصر پررنگ میشود و در فروعات و رفتارهای دینی قرار میگیرد و پررنگ میشود. در اسلام در آغوش هم قرار میگیرد.
ایشان بعد از ذكر مقدمات به عناصر كانونی در ادیان پرداخت:
شریعت یهود این دو عنصر دارد: 1- قومیت 2- شریعت. لذا اتفاق عجیب افتاده است قرآن توجه می دهد "وَأَنِّی فَضَّلْتُكُمْ عَلَی الْعَالَمِینَ" (بقره:47) و .... نسبت به قوم یهود است این قوم، قوم خداست. در قرآن تفضیل بر دیگران مطرح است، اما دو جا این قوم را میشكند. بنی اسرائیل میگویند: ما "وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَی نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ"(مائده:18) هستیم. در تورات ببینید ساختار نوشتن تاریخی است؛ چون قوم، مطرح است. كانون اول: قوم است. لذا چون قوم كانون است، ارض موعود هم مشاهده میشود كانون بعدی شریعت است. دكتر لگنهاوسن میفرماید: یهود خدا را قبول ندارد اما شریعت را باور دارد.
در مسیحیت. دستگاه قرآن گسترده و قوی است. مفهوم ولایت در قرآن گسترده است. در مسیحیت نظریه كانونی؛ بحث ولایت مسیح است. سخنان حضرت مسیح در اناجیل، ولایت را نشان میدهد. انجیل یوحنا مقام ولایی برای مسیح، قائل است نه الوهی. انجیل یوحنا، یك انجیل معمولی است. یك جا مسیح وجود پیشین خودش را میگوید:
عیسی جواب داد: “اگر خود را جلال دهم جلال من چیزی نباشد. پدر من آن است كه مرا جلال میبخشد. آنكه شما میگویید خدای ما است. و او را نمیشناسید اما من او را میشناسم و اگر گویم او را نمیشناسم مثل شما دروغگو میباشم. لیكن او را میشناسم و قول او را نگاه میدارم. پدر شما ابراهیم شادی كرد بر اینكه روز مرا ببیند و دید و شادمان گردید.” یهودیان بدو گفتند: “هنوز پنجاه سال نداری و ابراهیم را دیدهای؟”عیسی بدیشان گفت: “آمینآمین به شما میگویم كه پیش از آنكه ابراهیم به وجود بیاید، من بودهام.”(یوحنا،10:54-59). ما شبیه این بیانات را در روایات خودمان داریم. باز در یوحنا آمده است: " عیسی بدیشان گفت: “من نان حیات هستم. كسی كه نزد من آید هرگز گرسنه نشود و هركه به من ایمان آرد هرگز تشنه نگردد" (یوحنا،6:35) اوج مقام ولایی است. خدا ولایت را به آن شریعت داد اما در اسلام بسیار پررنگتر كرد. اما مسیحیان در مورد مسیح غلو كردند. در اناجیل سیره مسیح، هنر، معماری و ... دیده میشود كه همه مربوط به اندیشه ولایی مسیح است.
3. اگر نظریه كانونی را بخواهیم تطبیق بزنیم بر ادیان ایران باستان، عنصر "جهانشناسی" مركز كانونی در میان آنهاست. حقیقت دیوها، شیطانشناسی، كه در تورات و انجیل نیست. اهورامزدا یك دستگاه است. دستگاه شیطانشناسی در قرآن بسیار متفاوت است. یك گسترش بسیار گسترده است كه در عهدین نیست اما ایران باستان هست.
4. در دین هندو بنابر آنچه آقای دارالشكوه در كتاب "مجمعالبحرین" انجام داد بحث كانونی صفات خداست. هر كدام صفات الهی را در یك الهه متبلور كردند. ما در قرآن بهشت و جهنم داریم، اما در متون دیگر نیست. بنظر میرسد ما را رهنمون كند؛ چرا خداوند متعالی چرا چنین طرحی را ریخت، نمیدانیم؟ آینده چه خواهد شد؟ بنظر من اصل زندگی بشریت، بعد از ظهور حضرت حجت خواهد بود. این نگاه ما، نگاه پیشینی نیست. نگاه پسینی است. چرا كه اگر پیشینی باشد، مشكل ایجاد مینماید. ما صرفا یك بحث تطبیقی بر اساس متون مقدس ادیان مطرح كردیم. البته همه انسانها مكلف به اصول هستند. این كه حضرت موسی ع وقتی رفت دعوت به خداوند كرد براساس شریعت نوح كه شریعت عام است، بود.
دكتر قیومی در پایان با تاكید بر عنصر كانونی اسلام ادامه داد: اسلام از این جهت كه دارای تمام ابعاد و عناصر كانونی شرایع است، به این معنا دین است و ذیل عنصر كانونی توحید قرار گرفته است. ما در قرآن واژههایی میبینیم كه در متون قبلی یافت نمیشود. بحث خاتمیت در قرآن است اما در كتب دیگر نیست در عین حال دانشمندن ادیان دیگر ادعا میكنند پیامبر آنها خاتم است. موسی بن میمون تفسیر توحیدی از تورات میكند حال آن كه در در سایه تفسیر مفسران مسلمان چنین نگرشی در ایشان ایجاد شده است. ادعای حفظ كتاب از تحریف و كم و زیادی، تنها در قرآن مطرح شده است. در كتب دیگر دیده نمی شود چنین چیزی. آیه "یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرِینَ" (مائده:67) مربوط به قرآن است.
نتایج: معنای كمال دین اسلام روشن شد. بحث خاتمیت بحث شرعی است. این تفاسیركتب غیر شیعی و اسلامی كه جای بحث ندارد. بسیاری از متنها بسیاری از تفاسیر بافتنیهای علمای ادیان هستند و الا در كتب مقدس خودشان وجود ندارد. خاتمیت در تمام ادیان است در دین اسلام و پیامبر تجلی كرده است. لذا اسم دین اسلام، شده اسلام.
در پایان نیز اساتید محترم گروه سوالات و ابهاماتی داشتند كه دكتر قیومی به آنهاپاسخ دادند.
حاضرین نشست: حجج اسلام: دكتر قیومی، دكتر سیدعلی حسنی، دكتر سید اكبر حسینی، استاد توفیقی، استاد باغبانی، دكتر محمدرضا اسدی،دكتر مرتضی صانعی،دكتر نقوی و استاد رسول زاده و كارشناس گروه دكتر قزی.